رفتیم سینما بلیط فروش ایرانیه به فارسی ازش بلیط میخوایم. رفتیم بار کرد عراقیه که ایران زندگی کرده بازهم به فارسی میگیم سه تا آبجو بیاره. آخرش رفتیم کباب ترکی بزنیم وسط بحث که کالب (Kalb) به آلمانی چه جور گوشتیه کباب فروشه میگه میشه گوساله!!
counter
۱۳۹۰ بهمن ۸, شنبه
۱۳۹۰ دی ۲۷, سهشنبه
میرا
یک جور دیکتاتوری که تا پیش از آمدن به اروپا لمسش نکرده بودم دیکتاتوری میرایی بود. خوب همه کتاب ۱۹۸۴ جورج ارول رو میشناسن و دیکتاتوریش هم خیلی ملموسه چون حکومت ما از اون نوعه. ولی یک جور دیکتاتوری هم هست که در کتاب میرا به خوبی توصیف شده. در دیکتاتوری ارولی زنجیرهایی به پای همه هست و کلید هماشون در دست یک نفره. در میرا هر کس به پای دیگران یک زنجیر میزنه و کلیدش رو در دست داره، نهایتأ تعداد زیادی زنجیر به پای همه هست ولی برای خلاص شدم ازشون باید با همهٔ جامعه جنگید و کلیدها رو تک تک ازشون گرفت. دموکراسی (حداقل در آلمان) آزادیها رو رعایت میکنه ولی خیلی رندانه یک زنجیر و کلیدش در دست هرکس میذاره که به پای دیگران بزنن، اینجا دیکتاتور به معنی آدمی که کلیدهای زیادی رو یه جا در دست داشته باشه دیده نمیشه ولی همچنان زنجیرهای زیادی به پاها هست.
۱۳۹۰ دی ۲۰, سهشنبه
گل واژه ها
روغن زیتون رو همیشه یک لیتری دیدیم، ولی شنیدم تو خود یونان زیر پنج لیتری پیدا نمیشه و خود یونانیان هم زیر بیست لیتری نمیخرن. در ایران اسلامی هم کسی عرق زیر بیست لیتر نمیخره.
اشتراک در:
پستها (Atom)