کم کم دارم پایاننامه رو مینویسم. خودم باورم نمیشه چهارساله ایران نیستم. سرگردان بعدشم، چیکار کنم؟ چیکار میخوام بکنم؟ چیکار میتونم بکنم؟
اول پایاننامهی ارشدم از هیچکس تشکر نکردم پایاننامه رو به هیچکس هم تقدیم نکردم صفحهی بسم الله هم نذاشتم. خیلی هم حس خودخفن بینی داشتم که پایاننامه رو باز میکردین با چکیده آغاز میشد. حالا میشینم فکر میکنم از کیا باید تشکر کنم، نام چند نفر رو میشه نوشت. حالا برام روشنه که اگه هیچی ننویسم باید دور ارتباطات کاری آینده با بعضی همکاران فعلی و توصیه نامهی خوب از استاد راهنما رو خط بکشم. حالا میفهمم سر پایاننامه ارشد هم خیلی شجاع و وارسته نبودیم، سرکشی کردنمون از بزرگواری استاد راهنما بود. میریم که کلاً استعفا بدیم از هرچی بودیم. با همه خوش اخلاق و از روی تعاریف رفتار حرفهای تو کتابهای مدیریت برخورد کنیم، پامونو بذاریم رو شونشون بریم از نردبان ترقی بالا. ده سال دیگه بیایم پشت پنجره پایینو نگاه کنیم ببینیم یه پیرمرد خنزر پنزری نشسته بالای نردبان ترقی داره میخونه: من همونم که یه روز ...
اول پایاننامهی ارشدم از هیچکس تشکر نکردم پایاننامه رو به هیچکس هم تقدیم نکردم صفحهی بسم الله هم نذاشتم. خیلی هم حس خودخفن بینی داشتم که پایاننامه رو باز میکردین با چکیده آغاز میشد. حالا میشینم فکر میکنم از کیا باید تشکر کنم، نام چند نفر رو میشه نوشت. حالا برام روشنه که اگه هیچی ننویسم باید دور ارتباطات کاری آینده با بعضی همکاران فعلی و توصیه نامهی خوب از استاد راهنما رو خط بکشم. حالا میفهمم سر پایاننامه ارشد هم خیلی شجاع و وارسته نبودیم، سرکشی کردنمون از بزرگواری استاد راهنما بود. میریم که کلاً استعفا بدیم از هرچی بودیم. با همه خوش اخلاق و از روی تعاریف رفتار حرفهای تو کتابهای مدیریت برخورد کنیم، پامونو بذاریم رو شونشون بریم از نردبان ترقی بالا. ده سال دیگه بیایم پشت پنجره پایینو نگاه کنیم ببینیم یه پیرمرد خنزر پنزری نشسته بالای نردبان ترقی داره میخونه: من همونم که یه روز ...