counter

۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

غریبانه1: چیتوز

دیروز همه ی اهالی گروه میرفتن پیک نیک. من خیلی دلتنگ میهن بودم تصمیم گرفتم برم خونه. رفتم سر راه خرید، یک بستنی هم خریدم. تا بستنی رو بخورم قدم زنان به یک مغازه ی ایرانی رسیدم. چیتوز طلایی داشت. خریدم، تا به دوچرخم برسم اصلاً انگار از این رو به اون رو شدم. رفتم پیک نیک و در جمع چیتوز رو زدیم و همه بسیار سرخوش شدن.

۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

واژهٔ رئیس جمهور همونقدر برای مموتی مناسبه که عبارت لطفا در این محل نشاشید برای توالت عمومی‌.

۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

شاعران متعهد مسلمان

یه عمر مدیحه سرایی آبکی میکنن آخرش هم باید برای سنگ قبر "سید اهل قلم" از شاملو شعر بدزدن.

پی نوشت: روی سنگ قبر مذکور نوشته: کاشفان فروتن شاهدان که در اصل عبارت معروفی از شاملوست به صورت کاشفان فروتن شوکران

۱۳۸۹ تیر ۳۱, پنجشنبه

زیر پوست شهر 3: سکولاریسم یا وقتی که من از مسلمان بودن خوشحال میشوم

خیلی قشنگه که بگیم دین از سیاست و حکومت جدا. ولی باید دید چقدر عملیه. در این آلمان مسیحیا یک مالیات جداگانه برای کلیسا میدن. البته هر کسی میتونه انتخاب کنه مسیحی نباشه به شرطی که باباش مسیحی نباشه!

انتظار فرج

آقا چرا اینقدر دیر ظهور کردین؟
آقا: جای اینکه گل واژه بنویسین بندازین تو چاه یه دونه طناب بندازین!

۱۳۸۹ تیر ۲۹, سه‌شنبه

۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

تهران امروز

دیدار با هنرمندان:
من از آقایان خوشنویسان تقاضا میکنم اون قلم رو خیلی نچرخونن روی کاغذ که وقتی ملت انقلابی میبینن غسل بر اونها واجب نشه.

قیلوله

مردمان بر روی زمین در روز عمود در شب موازی بر زمین زیند. پس همانا قیلوله برای خردمند فرصتی است برای عمود نگریستن بر مردمان و همان خواص شب زنده داری را داراست.

۱۳۸۹ تیر ۲۳, چهارشنبه

۱۳۸۹ تیر ۲۲, سه‌شنبه

وارونه

از اونجا میشه فهمید دنیا وارونه هستش که تازه وقتی سر و ته بهش نگاه کنی واقعاً دلت میخواد بالا بیاری!

۱۳۸۹ تیر ۲۱, دوشنبه

آداب آلمانی 4: پوشیدنی ها

گاهی آدمهای اطراف من:
1. صندل با جوراب میپوشن
2. پیراهن مردانه ی مشکی میپوشن
3. پیراهن یقه آخوندی میپوشن
4. گاهی همه ی موارد رو با هم میپوشن

من کجا دارم تحصیل میکنم؟
(راهنمایی: حوزه ی علمیه نیست)

۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

آداب آلمانی 3: فوتبال

همون اول کار یکی میزنیم، بعد میریم تو زمین خودمون تا این حسو به حریف بدیم که داره بهتر بازی میکنه. بعد وقتی حسابی حریف تو زمینمون لنگر انداختو بساط استانبولی پلو رو رو خط کرنر پهن کرد با استفاده از هافبکهای سریعمون یک گل دیگه هم میزنیم. در این مرحله حریف مثل برنج شفته وا میره و ما در ادامه یه چند تا دیگه هم میزنیم که حریف کلاً از زندگی پشیمون بشه.

۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

خاصیت

یکی از مشخصات آدمهای بی خاصیت اینه که هرچی میبینن میگن به چه دردی میخوره؟

آداب آلمانی

مردم اینجا اصلاً با مفهوم توری آشنا نیستن (یعنی میدونن چیه ولی اهمیتی به نداشتنش نمیدن). در نتیجه مگس همواره مثل همراه اول در کنارشونه و اهمیتی هم نمیدن.

۱۳۸۹ تیر ۱۳, یکشنبه

دلشدگان

وقتی غذای آلمانی مطبوع نیست داشتن پلوپزی که دل نگران ته دیگش نشی نعمته؛ و ما شاکر به این نعمتیم

۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه

آداب آلمانی

یارو ورمیداره یه برنده ی جایزه ی نوبل (حالا خودتون سن رو تخمین بزنین) رو دعوت میکنه. پیرمرد پا میشه با 2 تا پرواز n ساعته میاد اینجا.
وسط سخنرانی دستمال رو برمیداره یکی از اون فینهای ممد حیات میکنه. نکن عزیزم! استاد هستی که باش دلیل نمیشه. صدای پاواروتی نمیده که. از صدر تا ذیلشون هم این کارو همه جا میکنن.