counter

۱۳۹۱ مرداد ۹, دوشنبه

از پارگی نسلها

دارم میرم ایران. تنها نگرانیم بابامه یعنی نه که خودش نطقای غرایی که میکنه. کلاً بابام استاد نطق غرا کردنه و آدمی که نطق غرا میکنه از جواب شنیدن بدش میاد مثل همون آقایی که زوایای مختلف توطئه ی دژمن رو توضیح میده، خوب بدش میاد آخرش ازش بپرسی پس علک چرا اوینه، حرصش میگیره که ما ربطشو نمیفهمیم. بابامم همینطوره وقتی حرف میزنه فقط باید سرتو تکون بدی براش و من هم از سر تکون دادن بدم میاد. زوایای چی چی رو بابام روشن میکنه با نطقاش؟ ترس. بابام آدم ترسوییه در این حد که شبا در رو از پشت قفل میکنه. به نظر بابام یک نقطه ی کمینه ی ترس وجود داره که تو اونجا ترس از هر حالت دیگه ای کمتره. فقط مشکل اینجاس که این نقطه ی کمینه ی ترس به همه چی ربط داره. مثلاً میریم بقالی و یه یارو بغل خیابون وایساده با یه ریش عجیب غریب، بابام سریعاً احساس خطر میکنه که نکنه با این وضع عجیب ریش یارو نقطه ی کمینه ی ترس جابجا بشه پس فوری نطق در مذمت این ریش رو شروع میکنه، یارو که سوار تاکسی شده رفته پس کی باید کله تکون بده واسه نطق؟ خوب من.
حالا شما که نکشیدین نمیدونین چی میگم سروی میفهمه شاید هم برادرم که البته چند سال پیش از خونه ی ترس زده رفت، من اون موقع هنوز نمیفهمیدم اون هم داره اذیت میشه یا نه. فک کرده بودم اگه پنجهزار کیلومتر از خونه دورتر برم قضیه حل میشه ولی چند وقت پیش بابام گیر داد به عکس میرحسین تو فیسبوکم و یه نطق غرا کرد. من چی کار کردم؟ زدم پیجمو بستم براش که نبینه. حالا هم حوصله ندارم به نطقاش گوش بدم باید یه فکری بکنم باهاش خونه تنها نمونم وگرنه یه نطق رفته تو پاچم.

۱۳۹۱ مرداد ۷, شنبه

نخستین دلیل علمی من برای رفتن به سمت کوانتوم (دلیلی به جز اشتیاق کودکانه به هر چیز رازآلود) از درس شیمی معدنی پیدا شد. در این درس اساتید هر پدیده ای رو با یک مشت توجیه بی سرو تهی توضیح میدادن که آشکارا خودشون پایه ی علمی اون رو نمیدونستن. چند وقت پیش حل کوانتومی کاتیون دی هیدروژن رو که میدیدم بی اختیار دانشجوی سال اولی شدم که داشت از استاد معدنی یک میپرسید چرا این کاتیون وجود نداره و استاد معدنی (به عادت اکثر اساتید معدنی) خزعبلاتی میبافت در باب بزرگی یک بار مثبت به تن نحیف دو هسته ی هیدروژن.
همانطور که از همون صفحه ی ویکیپدیا معلومه بار مثبت خیلی هم برازنده ی قامت دو هسته ی هیدروژنه و حالت پایه ی این یون خیلی هم پیوندیه!! دلیل وجود نداشتنش در طبیعت اینه که حالت برانگیخته ی الکترونیِ پیوندی نداره و به اولین تابش خورشید از هم میپاشه.
حداقل راضیم که پس از هشت سال به خامترین هدف آموختن کوانتوم رسیدم!!

۱۳۹۱ تیر ۱۹, دوشنبه

اندر باب نظریه و نتایج مشاهده

فرج سرکوهی در بی بی سی فارسی مقاله ای نوشته در مورد خود بزرگ بینی ایرانیان در مقابل همسایگانشون که بسیار خواندنیه. در این میان یک اشتباه مرسوم این روزها رو هم در مورد کینه ی ایرانیان از عربها تکرار کرده. اخیراً خیلی میبینم که خشم ایرانیان (و در خیلی موارد بروز ناشایست این خشم) به عربها رو به حمله ی اعراب در هزار و خورده ای سال پیش ربط میدن و خیلی سریع ایرانیان متهم میشن که این خشمشون ناشی از عقده ی شکست و یا توهم شکوه ایران پیش از اسلام و اینجور چیزهاست.
نقل قولی از انیشتن هست که میگه نظریه نتایج مشاهده رو تعیین میکنه و برای آقای سرکوهی (و بقیه ی نویسندگانی که حرفهای بالا رو میزنن) ظاهراً این قضیه به شدت صادقه. این درست که ایرانیان تصور درستی از جایگاه خودشون نسبت به همسایگانشون ندارن ولی برای مثال آوردن لازم نیست پای مرحوم یزدگرد و عمر رو به میان بکشیم. وقتی به یاد بیاریم آخرین کشوری که به ایران حمله کرده یک کشور عربی بوده که در تبلیغاتش همواره از نبرد قادسیه یاد میکرده و انواع جنایتهای جنگی رو مرتکب شده  و بقیه ی کشورهای خلیج فارس هم همراهیش میکردن (برای مثال در زمان جنگ نفتکشها نفتکشهای عراق با پرچم کویت رفت و آمد میکردن، همون کویتی که دو سال پس از آتش بس با ایران مورد نوازش عراق قرار گرفت!!) یا کشتار حاجیان ایرانی در همان زمان جنگ رو در نظر بگیریم خشم ایرانیان خیلی هم بی ربط نیست و نمیشه گفت ایرانیان از به باد رفتن یک حکومت از یاد رفته خشمگین هستن. وقتی یک نقدی میخواهیم وارد کنیم (که به نظر من وارد هم هست) بهتره که پای چیزهای نامرتبط رو وسط نکشیم.

۱۳۹۱ تیر ۱۳, سه‌شنبه

یک سری آدمها هم هستن که روش ویژه‌ای برای گرفتن حسّ تایید دارن. اول یه چیزی پیدا می‌کنن که توش بهترن (یا فقط بیشترن) بعد مرتب در موردش سخن میگن و به همه یادآوری می‌کنن و اینطور وانمود می‌کنن که این خیلی‌ ارزشه. حالا این چیز میتونه لاغری باشه، میتونه چای پررنگ خوردن باشه، یا چمیدونم حتا بستنی نخوردن. خلاصه انقدر داد سخن میدن که انگار کل هستیشون حول این ارزش بزرگ می‌چرخه. این آدمها حوصلهٔ همه رو سر می‌برن در نتیجه دوست تازه‌ای پیدا نمیکنن و اونایی که دوستشون دارن رو آزار میدان.