counter

۱۳۹۰ اسفند ۲, سه‌شنبه

قصّه‌های خوب برای بچه‌های خوب


یه روزی دیوژن کلبی خوابیده بود، اسکندر رفت ازش پرسید برای اینکه پیروز بشم چیکار کنم؟ دیوژن پرسید خوب پیروز بشی‌ که چی‌ بشه؟ اسکندر گفت که جهانو بگیرم بعدش بشینم یه نفس راحت بکشم. دیوژن هم گفت خوب نفس راحتو همین الانم میتونی‌ بکشی چه کاریه مردمو به کشتن بدی.
اسکندر گفت از من چیزی بخواه، دیوژن گفت آخه کسخل اگه من چیزی می‌خواستم که بهم نمیگفتن کلبی. اسکندر هم سر خرو (یا اسبو) کج کرد اومد از صفحه فیسبوک بیرون یقهٔ همخوان کنندهٔ این داستانو گرفت گفت آخه تو شعور نداری؟ خط اول داستانو که دیدی اسکندر رفت پیش دیوژن به خودت نگفتی اسکندر واسه چی‌ باید بره پیش دیوژن؟ نگفتی دیوژن که تو بشکه زندگی‌ میکرد راه جهان گشائی از کجاش در بیاره بده اسکندر؟

۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

در روابط علمی چه نباید بکنیم

یک آقایی از ایران به استاد راهنمای من ایمیل زده و با خانواده دعوتش کرده به ایران و براش توضیح داده که ایران کشور کهنی با کلی جاهای دیدنی تاریخیه. ضمناً طرف گفته اگر استاد ما در دانشگاه فلان جا سخن رانی کنه خیلی خوب میشه.
این ایمیل چند اشتباه فجیع داشت. نخست اینکه ایمیل از یک آدرس جیمیل فرستاده شده، برای یک ارتباط دانشگاهی خیلی خیلی بهتره که ایمیل دانشگاه استفاده بشه. دوم اینکه وقتی شما برای اولین بار به کسی ایمیل میزنین از اون آغاز خودتون رو معرفی میکنین، الان تنها چیزی که ما از این آقا میدونیم نام و نام خانوادگیشه و حتی معلوم نیست استاده یا دانشجو. سوم وبسایت ایشونه، هرچه من به زبان انگلیسی و فارسی جست و جو کردم نشانی از این آقا پیدا نشد و مشکل دیگه اینه که فلان جا فقط یک دانشگاه نداره. در آخر هم اینکه زمانی مشخص نشده، احتمالاً برای راحتی استاد دعوت شده زمان رو مشخص نکردن تا هروقت ایشون وقت داشت بره ولی همین هم باید در ایمیل نوشته بشه، یک ایمیل باید در نهایت روشنی فرستاده بشه چون گیرنده هیچ ذهنیتی از شما نداره.
من به استادم حق میدم که در پاسخ به چنین دعوت مبهم و غیر حرفه ای از کشوری که تا حالا ندیده پاسخ رد بده.