counter

۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

تاریخ شیمی

گاهی مفیده که تاریخ شیمی رو کمی بلد باشین. چند روز پیش بحث نامهای واکنشهای آلی شد. وقتی گفتم نام مسخره ای مثل ویتیگ هست یک نفر خیلی محترمانه توضیح داد چون ویتیگ استاد دانشگاه هایدلبرگ بوده اینجا خیلی اهمیت و احترام داره!

۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

زیر پوست شهر 2

همیشه برام مایه ی حیرت بود که چطوری هند با این همه فقیر و بیسواد و اقوام گوناگون متعصب دموکراسی داره.
تازه فهمیدم در هند قوانین جزایی متحدی وجود نداره و هر گروهی دادگاههای مخصوص خودش رو داره. بنابراین سنیها به دادگاههای شرع سنی و شیعیان به دادگاههای شرع شیعه میرن. شیعه و سنی شدن هم مثل ایران دست خود آدم نیست بلکه به ارث میرسه. تازه راز دموکراسی رو فهمیدم. زنان مسلمان (یا احتمالاً کلی گروه دیگه) دارن هزینه ی این دموکراسی رو پرداخت میکنن. یک جایی زیر همین آسمون خدا آرزوهای یک دختر بچه ی مسلمان داره زیر برقع پرپر میشه که این مثلاً دموکراسی سرپا بمونه. وضعیت از ایران هم بدتره چون اگه در ایران بخوای اعتراض کنی همه تشویقت میکنن قهرمان میشی ولی اگه اینجا بخوای اعتراض کنی همه میگن تا جنگ داخلی راه ننداختی ساکت شو.

۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

Viva vuvuzela

فرض کنین شما یک کودک فقیر در آفریقای جنوبی هستین. 6 ساله دولت از شکم شما زده تا جام جهانی برگزار کنه و همه ی مایه ی شادی شما هم همینه. ستاره های فوتبال و تماشاچیان پولدارشون میان و از همه ی امکانات استفاده میکنن و دست آخر وقتی میخواین با دمیدن در شیپور سنتیتون در این جشن جهانی!! شرکت کنین همه بهتون میگن: "خفه شو!"

۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

Pop culture

برای پیروز شدن در جنگ باید سربازان وحشی و سلاح پیشرفته داشته باشین. برای ساختن سلاح جدید باید علم داشته باشین. مشکل اینجاس که وقتی علم میره بالا از میزان توحش کاسته میشه. برای حل این مشکل شما میتونین دانشمندان بقیه ی دنیا رو جذب کنین و فرهنگ عامیانه به خورد مردمتون بدین.

۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

زیر پوست شهر

در این دانشگاه هایدلبرگ به ساختمان سلف منزا اطلاق میشه که شامل چندین سلفه و سالن های غذاخوری منضم و دو کافه. من تا حالا فقط دو سلف رو دیده بودم. ظروف انواع غذا و سبزیهای پخته و خام و سوپ و دسر کنار هم چیده شده و شما هرچه میل داشته باشین در بشقابتون میکشین و در انتها بر اساس وزن پولش رو پرداخت میکنین که اگه با سلامتیتون درگیری خاصی نداشته باشین غذا حداکثر روزی 4 یورو میشه. اساتید و پسادکتراها!! و دانشجویان دکترا (یعنی هرکی من تا حالا دیدم) میرن به این دو سلف.
امروز خوردم به تور چند نفر که تصمیم داشتن به سلف سوم یا چهارم برن. برای سلف سوم صف طولانی ای دیده میشد پس به شماره چهار رفتیم. اینجا دنیای دیگری بود، 2.5 یورو در بدو ورود پرداخت میکردین و به شما یک کاسه ی سوپ الیور تویستی و یک کاسه سیب زمینی و یک کاسه کاهوی نیم پلاسیده و یک بشقاب (از چیزی که در ایران به سختی میتونه لقب غذا رو دریافت کنه) تعلق میگرفت. توی سالن غذاخوری دیدم از سلف سوم چیزی بیشتر شبیه غذا درمیاد و راز صف طولانی هم همین بود. از کیفیت غذا نپرسین.

در سالن ترکیب آدمها به کلی عوض شد. اینجا اکثراً دانشجویان لیسانس بودن و حتی چراغهای سالن هم کمتر بود.

تازه نکته ی اقتصادی قضیه دستم اومد. شما غذای خوب ارزون برای اساتید و مرفهین آماده میکنین، بعد پسمانده رو به قیمتی یک کم ارزونتر به دانشجویانی که بورس و حقوق و اینا ندارن میفروشین.

واقعیت اجتماعی منزا برام وحشت آور بود.

در جهان ما بدی مثل بار الکتریکی میمونه. میتونه تنها باشه ولی خوبی مثل بار مغناطیسیه همواره با بدی جفته.

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

سالگرد

"تن علیلی دارم، جان ناقصی دارم، فکر پلیدی دارم، وجدان ناراحتی دارم و همه تقدیم به امام زمان"

مادر سگ آشغال دیگه نداشتی به امام زمان هدیه کنی؟