counter

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه

مادر

بایزید بسطامی و مادر




نقل است كه چون بایزید بسطامی را مادرش به دبیرستان(1) فرستاد چون به سوره ی لقمان رسید و به این آیت رسید: «ان اشكر لی ولو الدیك» خدا می گوید مرا خدمت كن و شكری گوی، و مادر و پدر را خدمت كن و شكر گوی، استاد معنی این آیت می گفت. بایزید كه آن را بشنید بر دل او كار كرد، لوح بنهاد و گفت: «استاد مرا دستوری (2) ده تا به خانه روم و سخنی با مادر بگویم.»

استاد دستوری داد، بایزید به خانه آمد، مادر گفت: «یا طیفور (3) به چه آمدی؟ مگر هدیه یی آورده اند و یا عذری افتاده است.» گفت «نه، كه به آیتی رسیدم كه حق می فرماید ما رابه خدمت خویش و خدمت تو، من در دو خانه كد خدایی (4) نتوانم كرد، یا از خدایم در خواه تا همه آن تو باشم و یا در كار خدایم كن، تا همه با وی باشم.» مادر گفت: «ای پسر تو را در كار خدای كردم و حق خویشتن به تو بخشیدم، برو و خدای را باش.»

شیخ بایزید گفت، آن كار كه بازپسین كارها می دانستم پیشین همه بود و آن رضای والده بود و گفت: آن چه در جمله ی ریاضت(5) و مجاهدت و غربت و خدمت می جستم در آن یافتم كه شب والده از من آب خواست، برفتم تا آب آورم. در كوزه آب نبود و بر سبو رفتم، نبود، به جوی رفتم آب آوردم. چون باز آمدم در خواب شده بود. شبی سرد بود، كوزه بر دست می داشتم، چون از خواب درآمد آگاه شد. آب خورد و مرا دعا كرد كه دید كوزه در دست من فسرده(6) بود گفت: «چرا از دست ننهادی.»(7) گفتم: «ترسیدم كه بیدار شوی و م ن حاضر نباشم.»

-------------------------------------------------

پانوشت:

1- دبیرستان: محل تعلیم، مكتب، مدرسه

2- دستوری: رخصت، اجازه دادن

3- طیفور: نام بایزید بسطامی

4- كدخدایی: پیشكاری، متصدی امر بودن

5- ریاضت: تحمل رنج برای تهذیب نفس و تربیت توأم با عبادت

6- فسرده: یخ زده بود، منجمد شده بود.

متن از تذکرة الاولیا بر گرفته از http://www.persian-language.org/literature-nasr-fulltext-134.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر